×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

دلنوشته های من

دلنوشته های من

× اندوه نه تو می مانی و نه اندوه نه هیچ یک از مردم این آبادی به حباب نگران لب یک رود قسم غصه هم خواهد رفت آن چنان که فقط خاطره ای خواهد ماند لحظه ها عریانند به تن لحظه ی خود جامه ی اندوه مپوشان هرگز تو به آیینه.نه آینه به تو خیره شده است تو اگر خنده کنی او به تو خواهد خندید و اگر بغض کنی آه از آینه ی دنیا که چه خواهد کرد گنجه ی دیروزت پر از حسرت و اندوه چه حیف بسته های فردا همه ای کاش ای کاش ظرف این لحظه و لیکن خالیست ساحت این سینه پذیرای چه کسی خواهد بود غم که از راه رسید.در این خانه بر او باز مکن تا خدا یک رگ گردن باقی است تا خدا هست وعده ی غم به این خانه مده
×

آدرس وبلاگ من

mansour123.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/mansour123

پیغام به خدا

رفته بودم سر حوض
تا ببینم شاید عکس تنهایی خود را
آب در حوض نبود
تو اگر
در تپش باغ خدای را دیدی همت کن
و بگو ماهیها حوضشان بی آب است
 
سه شنبه 26 خرداد 1388 - 8:18:59 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
آمار وبلاگ

14619 بازدید

1 بازدید امروز

1 بازدید دیروز

22 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements